شاید با شنیدن کلمهی آرزو، یاد روزهای تولدمان میافتیم که باید قبل از فوت کردن شمعها آرزو کنیم. تاحالا از خودتون پرسیدید که چرا باید آرزو کنیم؟ اصلا آخرین باری که آرزو کردید، کی بوده است؟
ما با داشتن آرزوست که به فعالیتهای زندگی خودمان جهت میدهیم و شوق رسیدن به آرزو، هر چند که بزرگ باشد، باعث ایجاد انگیزه در ما میشود و تلاش و استمرار ما را در زندگی رقم میزند. با داشتن آرزو، امید به زندگی و انگیزه رسیدن به آرزوهایمان را داریم.
قطعا رسیدن به آرزوها برای هر کسی خوشحال کننده است. خوشحال کنندهتر این است که سهمی در برآورده شدن آرزوهای دیگران و خوشحالی آنها داشته باشی، مخصوصا کودکان. چون کودکان سریع احساسات خود را بروز میدهند و خوشحال میشوند.
در دنیا، سازمانهایی وجود دارند که هدف اصلی آنها آموزش به کودکان بیمار برای داشتن آرزو و تقویت امید به زندگی به آنهاست. همچنین از اصلیترین فعالیت آنها کمک به برآورده شدن آرزوهای کودکان بیمار و خوشحال کردن آنهاست. این سازمانها در 45 کشور مختلف فعالیت دارند. این خیریهها از کودکان میخواهند که آرزوهای خود را برای این موسسه بفرستند، چون شاید توانستند که آرزوی آنها را زودتر برآورده کنند و آنها را خوشحال کنند.
از معروفترین و فعالترین سازمانها میتوان به موسسه Make A Wish Foundation اشاره کرد. این موسسه در فرهنگسازی و خوشحالسازی تمامی کودکان 2 ساله تا نوجوانان 17 ساله مبتلا به بیماریهای مهلک فعالیت دارد. این موسسه تاکنون 300.000 آرزو را برآورده کرده است.
"کریستوفر گراسیوس" پسری هفت ساله بود که مبتلا به سرطان خون بود و آرزو داشت پلیس بشود و بتواند افراد مجرم را درگیر کند. افسری به نام ران کاکس تصمیم گرفت او را در 29 آوریل 1980 به آروزیش برساند. این اتفاق در 29 آوریل سال 1980 بهانهای شد که افراد به این فکر افتادند که با برآورده کردن آرزوهای کودکان بیمار، باعث خوشحالی آنها شوند. و در نهایت این اتفاق باعث ایجاد بزرگترین سازمان خیریه کودکان در جهان شد. از دیگر خیریههای فعال در این زمینه میتوان به Sunshine Foundation و Kids Wish Network اشاره کرد.
با نامگذاری روز 29 آوریل بنام روز جهانی آرزوها، کشورهای بسیاری این روز را جشن میگیرند و افراد زیادی با شرکت در این جشن و کمکهای خیرخواهانهی خود، آرزوهای کودکان را برآورده میکنند.
"کریستوفر گراسیوس" مبتلا به سرطان خون بود. او 7 سال داشت و همیشه در بازیها نقش پلیس را داشت و آرزویش این بود که در آینده پلیس بشود. وقتی او بخاطر بیماری خود در بیمارستان بستری شد و پزشکان دیگر امیدی به بهبودی او نداشتند، اطرافیان تصمیم گرفتند که او را به آرزویش برسانند. به همین خاطر افسری بنام ران کاکس با تیم پلیس هماهنگیهای لازم را انجام داد که او بتواند سوار ماشین پلیس شود.
آن روز به کریس، یونیفرمی رسمی و متناسب با اندازهاش، به همراه کلاهی مخصوص اهدا کردند که کاملا شبیه پلیسها بشود و کریس توانست یک روز کامل سوار ماشین پلیس شود و با هلیکوپترها گشتزنی کند.
فردای آن روز، کریس در حالی که بسیار خوشحال بود بخاطر اینکه به آرزوی خود رسیده است، از دنیا رفت.
این اتفاق انگیزهای برای تشکیل موسسات خیریه برای برآورده کردن آرزوهای کودکان بود. این موسسات از لحاط مالی سودی ندارند اما سود اصلی آنها خوشحال سازی و امید به زندگی همهی کودکان جهان است.